زهراسادات: دختر بابا

دلتنگیهای یک پدر در فراق دختر20 ماهه اش

زهراسادات: دختر بابا

دلتنگیهای یک پدر در فراق دختر20 ماهه اش

زهراسادات: دختر بابا

پدری که ناباورانه دختر عزیزش جلو چشمانش پرپر شد

بایگانی

زهرای بابا سلام

امروز یا در حقیقت دیروز بعد از ظهر آمدیم سر خاکت. راستش را بخواهی هیچ احساسی نداشتم.شاید از خستگی راه بود. احساس می کنم دادا هم دوست ندارد بیاید. از بس منتظر بود در این مدت اتفاق شادی بیافتد و نشد ناامید شده. مثل همیشه وقتی نگاهت می کردم احساس می کردم خوشحالی که به مزارت سر زده ایم وقت رفتن برعکس نگاهت شاد به نظر نمی رسید. به قول بی بی و عمه عکست زنده است.انگار از هر زاویه نگاهت می کنی چشمهایت نگاه می کند و به آدم لبخند می زنی.

توی راه به سرم زد شاید عدد سنت که به عمو گفتی رمزی باشد که باید کشفش کنم. نمی دانم ولی حدسی زدم و می روم دنبالش.شاید درست باشد شاید هم نه همان واقعیت ارتقا روحانیت در آن دنیاست.

عاشقت بابادی

  • بابای زهرا

زهرای بابا سلام

  • بابای زهرا

زهرای بابا سلام

  • بابای زهرا

زهرای بابا سلام

 

تولدت مبارک با تاخیر به خاطر شهادتها

  • بابای زهرا

زهرای بابا سلام

 

  • بابای زهرا

حس برادری

۰۱
مرداد

زهرای بابا سلام

 

دیشب صحبت از عموها شد. یک دفعه "دادا" پرسید: حس برادر بودن چه جوریه؟

گفتم: نمی دونم. یعنی تا به حال بهش فکر نکرده بودم که برای دادا توضیح بدم. 

گفتم: تو که خودت برادر بودی!

با حسرتی عمیق گفت: خیلی وقته گذشته. یادم رفته!

  • بابای زهرا

زهرای بابا سلام

  • بابای زهرا
  • بابای زهرا

چهار سال گذشت

۱۸
ارديبهشت

زهرای بابا سلام

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • بابای زهرا

زهرای بابا سلام

 

 

 

 

  • بابای زهرا