سه سال و نه ماه گذشت
چهارشنبه, ۲۰ بهمن ۱۴۰۰، ۰۵:۱۹ ق.ظ
زهرا جان سلام
گاهی یک چیزی قلمبه می شود توی قفسه سینه ات. انگار راه همه احساساتت را می بندد. نای هیچ کاری را نداری. دو شب پیش یک دفعه این جوری شدم. چند روزی بود یک دفعه دلم هوای شنیدن صدایت را کرده بود.فقط می خواستم بابا بابا صدا زدن مدامت را بشنوم...