زهراسادات: دختر بابا

دلتنگیهای یک پدر در فراق دختر20 ماهه اش

زهراسادات: دختر بابا

دلتنگیهای یک پدر در فراق دختر20 ماهه اش

زهراسادات: دختر بابا

پدری که ناباورانه دختر عزیزش جلو چشمانش پرپر شد

بایگانی

۳ مطلب در آبان ۱۴۰۰ ثبت شده است

  • بابای زهرا

 

زهرای بابا سلام

 

بهم میگن بهش فکر نکن. زهرا رفته جاشم خوبه. می دونم.

ولی بابایی راستش اینه که خیلی وقتها بهت فکر نمی کنم.اصلا یادم میره دختری به اسم زهرا داشتم. یا حتی پسری و زنی هم دارم. چون گرفتار لحظات جاری زندگی هستم. گاهی به مساله ای فکر می کنم که ذهنمو مشغول کرده یا کاری که مشغول انجامش هستم. خوب رایج یک زندگی معمولی همینه.

ولی گاهی وسط همه این مشغله ها  حتی وقتی وسط یک جمعم ودر مورد یک موضوعی صحبت می کنیم که حتی به بچه ها و مرگ و...که به طریقی بهت ربط پیدا کنه هم ارتباطی نداره یک دفعه بی دلیل از درون خالی میشم. رقیق میشم و دلم هواتو می کنه و گاهی نم اشکی هم میاد. اونجا چه دلیلی می تونه داشته باشه جز این که خودت اومدی پیشم. خودت خواستی به یادت بیافتم و دلم برات بلرزه.

اون لحظاتو دوست دارم چون فکر می کنم واقعا واقعا پیشم هستی فقط نمی بینیمت!

همین.

  • بابای زهرا

روز بد

۱۲
آبان

سلام بابا جان

دیروز روز بدی بود. دو خبر بد شنیدم. یکی زن عمو مادرش را از دست داده بود و غمش باعث شد اشکم سرازیر شود هر چند بعد رفتن تو مرگ همه برایم عادی شده است اما دیدن غم دیگران هرگز عادی نمی شود.

دیگر مامان زهرا سرطان خون گرفته است و دکتر گفته تا دو ماه و نیم دیگر بیشتر زنده نیست. تا شنیدم اشک در چشمم حلقه زد. یک لحظه تصور یتیمی زهرا و برادر کوچکترش را کردم. واقعا دلم شکست. وقتی تو رفتی زهرا چند ماهی بیشتر نداشت و مامانش زهرا را مثل یک بغچه کوچک بغل کرده بود. بابای زهرا می گفت وقتی زهرای شما رفت خانمم خیلی برای زهرا گریه می کرد.

بابایی به حرمت آبرویی که پیش خدا داری از خدا بخواه که تخواهد دو طفل معصوم یتیم بشوند. جوانی مادرشان به کنار. خیلی حیف است و ظلم که  دختر بچه 3 ساله و برادر کوچکترش بی مادر بشوند.

نمی دانم چرا من این طور شده ام و امشب بیخواب شده ام و بی دلیل اشکم سرازیر می شود. شاید غم خفته تو در دلم است که این طور سرباز کرده است.

هر چه هست باشد ولی دعا کن خدا مادر این دو طفل را برایشان نگهدارد.

دلتنگت

بابادی

  • بابای زهرا